✨ فضل خدا را ببین ✨
مردی عاشق کنیز همسایه خود شد . خدمت حضرت صادق علیه السلام آمده جریان را به عرض ایشان رسانیده آن جناب فرمود : هر وقت او را دیدی بگو (اللهم اسئلک من فضلک ) یعنی : خداوندا او را از فضل تو می خواهم . مدتی گذشت اتفاقا صاحب کنیز اراده مسافرت کرد . پیش همان همسایه آمده تقاضا کرد کنیزش را به رسم امانت پیش او بگذارد ، در جواب گفت : من مردی مجردم ، میل ندارم کنیز تو پیش من باشد .
آن مرد گفت : مانعی ندارد کنیز را برایت قیمت می کنم تو از او به نحو حلال بهره بردار بعد از بازگشت تو را مخیر می کنم یا پول او را می دهی و یا خودش را بر می گردانی . این پیشنهاد را پذیرفت . پس از چندی خلیفه خواستار کنیزی شد . توصیف همان کنیز را پیش خلیفه کردند ، او را به قیمت بسیار بالا به خلیفه فروخت پس از بازگشت آن مرد از مسافرت ، تمام پول را به او رد کرد ولی صاحب کنیز نگرفت و گفت : این مال به تو تعلق دارد من بیش از مقداری که اول قیمت برای کنیز تعیین کرده ام بر نمی دارم .
عزیزان اگر انسان قدری این لجام نفس سرکش را مهار کند ، خداوند او را از راه حلال به آنچه بخواهد ، می رساند اصلا خداوند روزی و نصیب هر کس را در حلال قرار داده و این انسان بدبخت است که عجله کرده و سعی می کند آن را از راه حرام به دست آورد و در این داستان بالا دیدید که چطور در اثر مخالفت با هوای نفس به مقصود خود بلکه بالاتر هم رسید .