«حب»؛ يعنى، رغبت و ميل انسان به چيزى. اگر اين ميل باطنى و رغبت دل به چيزى شديد و قوى شود، آن را عشق می نامند1.
جايگاه حب اهل بيت(عليه السلام) را بايد از قرآن و روايات اخذ كرد.
در اهميت و جايگاه محبت اهل بيت(عليه السلام) همين بس كه قرآن، آن را تنها پاداش رسالت پيامبر(صلی لله عليه و آله) معرفى كرده است:
«قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى»2؛ « بگو از شما هيچ پاداشى درخواست نمىكنم، جز آنكه نزديكان مرا دوست بداريد».
رسول اكرم(صلى الله عليه و آله) مىفرمايد: «لا يؤمن احدكم حتى اكون احبّ اليه من ولده و والده و الناس اجمعين»3؛ «هيچ كس از شما ايمان ندارد؛ مگر اينكه من نزد او، از فرزندانش و پدرش و همه مردم محبوبتر باشم».
آن حضرت اصل ايمان را مشروط به «حبّ» خود مىداند و در روايتى ديگر براى آن، مرتبه بالاترى معرفى مىكند: «لايؤمن عبد حتى اكون احب اليه من نفسه ويكون عترتى احب اليه من عترته و يكون اهلى احب اليه من اهله و يكون ذاتى احب اليه من ذاته»4؛ «هيچ بندهاى ايمان ندارد، مگر اينكه من نزد او، از خودش محبوبتر باشم و ذريه من پيش او، از ذريه خودش محبوبتر باشد و اهل من پيش او، از اهل خودش محبوبتر باشند و ذات من نزد او، از ذات خودش محبوبتر باشد».
پيامبر(صلى الله عليه و آله) در اين روايت، شرط ايمان را حُب خود و اهلبيت خويش - آن هم در مراحل بالاتر - معرفى كرده است؛ زيرا به طور معمول انسان به خود علاقه شديدى دارد و او نزد خود از همه محبوبتر است؛ سپس فرزندانش و آن گاه ديگر نزديكان او.
اما وقتى انسان در حُب كسى، به مرتبه بسيار بالا مىرسد، او را بر خود و فرزندان، نزديكان و همه كسان ديگر ترجيح مىدهد و اين همان مرتبه شديد و قوى حب است كه به آن «عشق» مىگويند. بنابراين حب اهل بيت و ائمه اطهار(عليه السلام)، بايد در حد اعلا باشد و هر اندازه از اين حد فروتر باشد، به همان اندازه ايمان شخص، نقص و كاستى دارد.
به عبارت ديگر درجات ايمان با درجات حبّ پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) و اهل بيت(عليه السلام) پيوستگى دارد و با آن سنجيده مىشود.
******************
دوستى اهل بيت(عليهمالسلام) در عمل
امام باقر(عليه السلام) مىفرمايد: «يا جابر! بلّغ شيعتى عنّى السلام و اعلمهم انه لا قرابة بيننا و بين اللّه عزوجل و لا يتقرّب اليه الا بالطاعة يا جابر من اطاع اللّه و احبنا فهو ولينا و من عصى اللّه لم ينفعه حبنا»5؛ «اى جابر! از طرف من، به شيعيانم سلام برسان و به آنان اعلام كن كه هيچ قرابت و خويشاوندى بين ما و خداى عزوجل نيست و فقط با اطاعت و بندگى به درگاه الهى تقرّب مىيابد. اى جابر! هركس خدا را اطاعت كند و همراه آن به ما محبت ورزد، دوست و محبّ ما است و هركس خدا را معصيت كند، حب ما برايش نافع نيست».
بنابراين اولين شرط حب اهل بيت(عليهم السلام)، اطاعت از حق تعالى و پرهيز از گناه است. ممكن است كسى درجه پايين محبت (همان ميل باطنى و رغبت درونى) را داشته باشد؛ ولى عملاً اهل معصيت هم باشد! چنين حبّى، چندان سود بخش نيست. البته معصيتهاى اتفاقى - كه بعد از آن توبه باشد - باعث نمىشود حب اهل بيت(عليه السلام) سودى نبخشد.
حضرت على(عليه السلام) فرمود: «انا مع رسول الله و معى عترتى على الحوض، فمن ارادنا فليأخذ بقولنا وليعمل بعملنا...»6 ؛ «من با رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در حالى كه عترت من هم با من هستند، بر حوض اشراف داريم. پس هر كس ما را مىخواهد، هم بايد گفتار ما را بگيرد و هم عمل ما را، عمل كند …». بنابراين محبت بايد در عمل جلوهگر شود.
*************
راههاى كسب دوستى اهلبيت(عليهمالسلام)
1. معرفت اهل بيت(عليه السلام): در پرتو معرفت امام، به كمالات و ويژگىهاى او بيشتر واقف مىگرديم و اين آشنايى به طور طبيعى شيفتگى و محبّت را در پى دارد.
pan style="font-size: 14pt; font-family: tahoma, arial, helvetica, sans-serif;">امام صادق(عليه السلام) مىفرمايد: «الامام عَلَم بين اللّه عزوجل و بين خلقه، فمن عرفه كان مؤمنا و من انكره كان كافرا»7؛ «امام آن شاخص آشكار است كه بين خداى عز و جل و خلقش قرار گرفته است. پس هر كس او را شناخت، مؤمن مىگردد و هر كس او را انكار كرد ، كافر مىگردد». مؤمن بودن، فرع بر شناخت امام است.2. اطاعت از اهل بيت(عليه السلام): اگر كسى شناخت لازم و كافى از اهل بيت(عليهمالسلام) پيدا كرد، اطاعت از آنان را بر خود لازم مىداند؛ ولى گاهى شناخت در آن حد بالا نيست، در اين صورت چه بسا نسبت به اوامر آنان سرپيچى كند! عصيان به هر اندازه باشد، به همان مقدار كدورت و بغض مىآورد. كدورت و بغض، ضد صفا و حب است. پس هر اندازه نسبت به اوامر آنان عصيان شود، به همان اندازه بغض و كدورت نسبت به آنان در دل ايجاد مىشود و برعكس، هر اندازه نسبت به اوامر آنان اطاعت شود، به همان اندازه حب و صفا، دل را فرا مىگيرد.
امام رضا(عليه السلام) مىفرمايد: «اللهم انى اسئلك … العمل الذى يبلغنى حبك …»8 ؛ «خدايا! از تو آن عملى را مسألت مىكنم كه حب تو را به من برساند». بنابراين يكى از راههاى عملى وصول به «حب اهل بيت(عليه السلام)»، اصل عمل و اطاعت است.
3. توسّل با معرفت: در پرتو شناخت امام، مىفهميم همه چيز ما به او وابسته بوده و وى واسطه فيض و كمال است9. اگر توسل با شناخت و توجه همراه باشد، ترنم عارفانه و عاشقانهاى است كه حب را در دل بيش از پيش مىپروراند.
******************************************
پي نوشت ها:
1. با استفاده از: طريحى، مجمع البحرين، ج 2، ماده «حبب».
2. شورى (42)، آيه 23.
3. ميزان الحكمه، ج 2، ص 236، ح 3197.
4. همان، ح 3199.
5. همان، ص 238، ح 3211.
6. همان، ح 3212.
7. همان، ج 1، ص 170، ح 839.
8. همان، ح 3093.
9. براى آشنايى بيشتر به زيارت «جامعه كبيره» رجوع كنيد.